اینجا کسی هم سن درد من نیست
تنها ترین ساکن تو این شهرم
احساسمو هیشکی نمیفهمه
من خیلی وقته با این ادما قهرم
حتی اگه دنیا باهام بد شه
تنهاییمو تنها نمیذارم
غرق خودمو حال بدم میشم
روی شونهام بغضمو میبارم
امروز من تقصیر دیروزه
فردا چه بی تقصیر میسوزه
امروز من تقصیر دیروزه … فردا چه بی تقصیر میسوزه
—
سهم من از آسمون شاید تگرگو رعدو برق بوده
اینهمه تکرارو تکراری شدن نتیجه بیهوده
با اینکه این روزای سخت منو پر از غم میکنه
من گریه هامو دوس دارم چون سبکم میکنه
امروز من تقصیر دیروزه
فردا چه بی تقصیر میسوزه
امروز من تقصیر دیروزه … فردا چه بی تقصیر میسوزه
هنوزهم یک دلیل برای زندگی کردن دارم با اینکه اون دلیل همونیه که امشب ازش دلگیرم اما باز دوسش دارم خدایا کمکم کن
حواسم پرت موهاته که دست باد اما نه
یا ماهی که با لخندت زمین افتاده اما نه
شاید طوفان زیباییت عذابم میده اما نه
شاید دریای دور ما دیگه خشکیده اما نه
من این روزا یه کم گیجم نه احساسی نه رویایی
فقط من موندم و زخمام عذابم میده تنهایی
من این روزا حواسم نیست چه رگباری تو رگهامه
فقط از وقتی یادم هست طنابی دور دستامه
بهار از لای انگشتات داره می وزه تو دنیام
تو از وقتی که خندیدی جهان افتاده تو دستام
میشه دیوارای بین تو و دنیامو بردارم
من از کوچه های این شهر جوونیمو طلبکارم
من این روزا یه کم گیجم نه احساسی نه رویایی
فقط من موندم و زخمام عذابم میده تنهایی
من این روزا حواسم نیست چه رگباری تو رگهامه
فقط از وقتی یادم هست طنابی دور دستامه